قرآن، كدام تمدن را پيشرفته ميداند؟
قرآن، كدام تمدن را پيشرفته ميداند؟
قرآن، كدام تمدن را پيشرفته ميداند؟
قرآن لفظ مدينه را به معني شهرنشيني و برنامه زندگي آنها را تمدن نميگويد، بلكه قرآن كلمه مدينه را در آياتي مطرح ميكند كه در آنجا فرد مؤمني زندگي كند و لو يك نفر باشد. واگر در جايي كه پيامبر يا مؤمنين در آنجا نباشد آن را مدينه و مدائن و مدين نميگويد.
هنگامي كه در تاريخ تمدن ملل بحث ميشود، بيشتر توجه به امپراطوريهاي بزرگ در تاريخ مي باشد كه مركز هماهنگ ملتها براي هدفهاي مشترك بر اساس زندگي بودند مادي چه معتقد به خدا باشند يا نباشند.
به همين علت در تقسيمبندي تمدن ها گاهي سلسله تاريخي تمدن ها در يك منطقه را مثل ايران، مورد بررسي قرار ميدهند. مانند: تمدن هخامنشي و... و گاهي بطور كلي تمدنهاي بزرگ را در سطح جهان مورد بررسي قرار ميدهند، مثلا: تمدن بين النهرين و... و گاهي از طريق سوم تمدنهاي جهان را در يك عصر مورد مقايسه قرار ميدهند، مثلا: زمان صدر اسلام.
تمدن اسلامي بر اساس جهانبيني توحيدي بنا شده است، زيرا در جهان بيني قرآن، جهان هستي بر اساس حكمت آفريدگار حكيم و مهربان پايهگذاري شد و تمام قوانين و برنامه خلقت بر اساس علم و دانش و حكمت پيريزي شده است به گونه اي كه دانشمندان در طول تاريخ نتوانستند، يك نكته در تمام آفرينش، بيحساب و غير معقول پيدا نمايند. خدا بر اساس آفرينش و هدف آن، قوانين اداره جهان را كه شامل انسان نيز مي شود پايه ريزي كرد و به وسيله پيامبران ابلاغ نمود و لذا تمدن و زندگي معقول در ديد قرآن اين است كه ملتهاي عصر و زمان بتوانند، خود را با قوانين الهي وفق بدهند و تسليم فرمان او باشند، و هر ملتي كه در اين مسير موفقتر است، پيشرفت تمدن آنها بيشتر خواهد بود.
به اين دليل قرآن تقسيمبندي تمدن ها را به نام امپراطوري ها درست نميداند، بلكه با نام انبياء مي داند و در تاريخ تمدن قرآن از: آدم، ادريس، نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، يعقوب، يوسف، ايوب، شعيب، موسي، هارون، شموئيل، الياس، ذو الكفل، داوود، سليمان، يونس، زكريا، يحيي، عيسي، عُزير، پيامبر بزرگ اسلام تا دولت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ ترسيم ميكند.
در دنياي امروز هر نوع ترقي و تكامل وپيروزي انجام بگيرد اگر چه در بُعد مادي و همراه با گناه، انحطاط، ظلم و تجاوز باشد بدون توجه به قانون الهي آن را پيشرفت مي داند ولي در فرهنگ قرآن، قوانين تشريعي الهي را كه از طرف خدا آمده است، مكمل قوانين تكويني آفرينش و خلقت مي داند، چنانچه هر تمدني، برنامه عملي آنها به قوانين الهي بيشتر مأنوس باشد و با قوانين تكويني منطبقتر و براي خدا عمل كنند و تسليم در برابر قوانين الهي باشد، آن تمدن را پيشرفته مي داند، و برنامه خواستههاي مادي آنها هم حساب شدهتر خواهد بود، و هر تمدني پايبند به قوانين الهي و انبياء نباشد و فرهنگ پذيرش، نسبت به قوانين الهي نداشته باشد، آن را علاوه بر اينكه تمدن نميداند، پيشرفت هم نميداند و مسير آن را به سوي انحطاط و نابودي مي انگارد بنابراين لازم است به آيات ذيل توجه شود:
1. " فَأَمَّا مَنْ طَغى، وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا، فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى (آية 38، سورة نازعات) پس هر كس از حكم شرع خدا سركش و طاغي شد، و زندگي دنيا را برگزيد، دوزخ جايگاه اوست. " محدود كردن زندگي را به پيشرفتهاي مادي، نه تنها پيشرفت در تمدن نمي داند، بلكه نوعي طغيان مي داند كه موجب عذاب خواهد شد.
2. در مورد فرعون كه پيشرفت مادي فوقالعادهاي دارد و جزء اركان تمدن بشري در تاريخ شناخته ميشود، قرآن ميفرمايد: "وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَيوةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (يونس، آية 88). و موسي به پروردگار خود عرض كرد بارالها تو به فرعون و فرعونيان در حيات دنيا ملك و اموال و زيورهاي بسيار بخشيدي كه بدين وسيله بندگان را از راه تو گمراه كنند، بارخدايا اموال آنها را نابود گردان و دلهايشان را سخت بربند، كه اينان هرگز ايمان نياورند تا هنگامي كه عذاب دردناك را مشاهده كنند ".
سپس قرآن ميفرمايد: دعاي موسي مستجاب شد و فرعون غرق شد و بدنش به عنوان نشانه و عبرت باقي ماند. اين آيات به عنوان نمونه ذكر شده زيرا بيشتر آيات تاريخي قرآن زندگي ملت هايي كه با پيامبران به مخالفت برخواستند را غيرمعقول، دردآلود، فاسد، گمراه و گرفتار عذاب قهر الهي ميداند هر چند آنها در زمان و زندگي پيروان انبياء را در مسير پاكي و آرامش و عدم خوف و گوارا و مطمئن و حسن عاقبت معرفي مينمايد. كه اگر كسي فلسفه تاريخي قرآن را جمعآوري كند مي بيند قرآن چهره تمدن منهاي خداي بشري را، سياه و درد آلود معرفي ميكند.
اهل لغت واژه مدينه را به معني شهرنشيني معرفي كرده اند و مدائن و مدن بمعني شهرها، فرهنگ معين، تمدن را به معني "شهرنشين شدن با اخلاق و آداب شهريان خو گرفتن " معرفي كرده است و سپس در معني تمدن ميگويد: "همكاري افراد يك جامعه در امور اجتماعي، اقتصادي، سياسي و غيره " و لذا رابطه تمدن با مدينه روشن ميشود كه مدينه بمعني شهر است، يك زندگي دسته جمعي بر اساس هدف واحد همان طور كه در قبول بيان شده است، همكاري افراد يك جامعه در امور اجتماعي، اقتصادي و سياسي و غيره كه مركز كارشان مدينه و شهر است.
اما قرآن لفظ مدينه را به معني شهرنشيني و برنامه زندگي آنها را تمدن نميگويند، بلكه قرآن كلمه مدينه را در آياتي مطرح ميكند كه در آنجا فرد مؤمني زندگي كند و لو يك نفر باشد.
واگر در جايي كه پيامبر يا مؤمنين در آنجا نباشد آن را مدينه و مدائن و مدين نميگويد.
جالب اينكه در مورد (پيش) هنگامي كه پيامبران ميخواهند وارد شهر انطاكيه شوند كه از شهرهاي مهم شامات، و از شهرهاي معروف روم قديم بوده است و اكنون جزو قلمرو كشور تركيه است، چون افراد با ايمان در آن نبودند و همه كافر بودند، قرآن از آنها به اصحاب القريه و ياران ده نام برد: "وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (يس، آية 13). براي آنها ياران (ده) را مثال بزن كه فرستادگان خدا به سوي آنها آمدند و بيهنگام آن پيامبران بزرگ وارد اين ده و قريه شدند " حبيب بخار، كه ميخواهد از آنها حمايت كند، قرآن ميفرمايد: "و جاء من اقصي المدينه رجل (يس، آية 20) مردي با ايمان از نقطهاي دوردست شهر با شتاب فرارسيد. "
بنابراين معيار تمدن و شهرنشيني در قرآن، داشتن فرهنگ ديني و خداشناسي و ارتباط با خدا ميباشد. و به همين دليل قرآن هر شهرنشيني و رشد تكامل در امور مادي و علمي را تمدن نميداند و مركز كار و فعاليت آنها را مدينه نميشناسد. بلكه آن مجتمع كه در مسير هدفهاي الهي باشند و در اصطلاح قرآن افراد صالح باشند، آنها را متمدن و محل اجتماع و فعاليت آنها را شهر ميداند.
و در نتيجه آن تمدني را پيشرفتهتر مي داند كه مسير حركت اجتماعي و فردي آنها با برنامه انبياء الهي موافقتر و همراهتر باشد. ممكن است كسي بگويد كه (قريه) در قرآن معني عام و مشترك دارد هم در معني ده استعمال شده و هم در معني شهر، با صرف نظر از اينكه استعمال عام عرفي در اين لفظ به معني ده است، اگر در قرآن به معني شهر استعمال شده شايد كنايه از عدم آن محيط به خاطر كفر و شرك و فساد بود. در ضمن بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيم، از نظر ادبي اگر كلمه (قريه و مدينه) در يك كلام جمع شوند، معني مختلف دارند، در آن جا قريه بمعني ده ميشود و مدينه بهت معني شهر، اگر چه فرض كنيم، قريه معني مشتركي داشته باشد كه شامل ده و شهر بشود و اين مطلب مانند همان مثال معروف ادبي (فقير و مسكين) هستند، اگر جدا از هم استعمال شوند، هر دو به معني واحد هستند، يعني فرد مستمند و محتاج، و اگر با هم جمع شوند، معني مختلفي دارند. (اذا اجتمعا، افترقا و اذا افترقا ، اجتماعا) وقتي دو لفظ با هم جمع شوند، معني آنها با هم فرق ميكند و هنگامي كه جداي از هم ذكر شوند هر دو معني واحد دارند.
با مطالعة تاريخ تمدن قرآن مي فهميم كه خداوند، حكومت و دولت، اجتماع و هم آهنگي هيچ ملتي كه سعيشان در امورغير الهي باشد به رسميت نمي شناسد و زندگي هيچ يك از ابرقدرتهاي تاريخ را تمدن و زندگي همراه با سعادت نميشناسد و پيشرفت آنها را پيشرفت نميداند، در آيه 70 سوره انعام ميخوانيم: "وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيوةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ؛ اي رسول آنان را كه دين خود را بازيچه و هوسراني گرفتند و زندگاني دنيا آنها را فريب داد، به حال خود واگذار، همين قدر به آنها تذكر بده كه هر كس به عمل خود، عاقبت گرفتار ميشود و هيچ كس را جز خدا ( در دو عالم) دادرس و شفيعي نيست و هر چه براي آسايش خود از عذاب (قيامت) فِدا دهند، از او نپذيرند اگر باز پند نگرفتند غم مدار كه آنها همان كساني هستند كه عاقبت به هلاكت ميرسند و به كيفر كفرشان به شرابي از حميم جهنّم و عذابي دردناك گرفتار ميشوند "
و در آيه 97 سوره هود ميخوانيم: "فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ؛ آنها از فرمان فرعون پيروي كردند در حالي كه فرمان فرعون مايه رشد ونجات نبود. "
در آيه اول به عنوان يك كبراي كلي زندگي همه كساني را كه از دين روگردانيدند مورد انتقاد قرار داد، و در آيه دوم به عنوان يك صغري و يك مصداق معيني از يك طاغوت نمونه سخن گفت كه آثار تمدن ظاهري او هنوز مورد شگفتي جهانيان است، مطرح شد. كه اين فرمانده تمدن نمونه تاريخي رشد و هدايتگر تكاملبخش نيست و در حقيقت تمدن انساني نيست.
منبع:سايت انديشه قم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
هنگامي كه در تاريخ تمدن ملل بحث ميشود، بيشتر توجه به امپراطوريهاي بزرگ در تاريخ مي باشد كه مركز هماهنگ ملتها براي هدفهاي مشترك بر اساس زندگي بودند مادي چه معتقد به خدا باشند يا نباشند.
به همين علت در تقسيمبندي تمدن ها گاهي سلسله تاريخي تمدن ها در يك منطقه را مثل ايران، مورد بررسي قرار ميدهند. مانند: تمدن هخامنشي و... و گاهي بطور كلي تمدنهاي بزرگ را در سطح جهان مورد بررسي قرار ميدهند، مثلا: تمدن بين النهرين و... و گاهي از طريق سوم تمدنهاي جهان را در يك عصر مورد مقايسه قرار ميدهند، مثلا: زمان صدر اسلام.
تمدن اسلامي بر اساس جهانبيني توحيدي بنا شده است، زيرا در جهان بيني قرآن، جهان هستي بر اساس حكمت آفريدگار حكيم و مهربان پايهگذاري شد و تمام قوانين و برنامه خلقت بر اساس علم و دانش و حكمت پيريزي شده است به گونه اي كه دانشمندان در طول تاريخ نتوانستند، يك نكته در تمام آفرينش، بيحساب و غير معقول پيدا نمايند. خدا بر اساس آفرينش و هدف آن، قوانين اداره جهان را كه شامل انسان نيز مي شود پايه ريزي كرد و به وسيله پيامبران ابلاغ نمود و لذا تمدن و زندگي معقول در ديد قرآن اين است كه ملتهاي عصر و زمان بتوانند، خود را با قوانين الهي وفق بدهند و تسليم فرمان او باشند، و هر ملتي كه در اين مسير موفقتر است، پيشرفت تمدن آنها بيشتر خواهد بود.
به اين دليل قرآن تقسيمبندي تمدن ها را به نام امپراطوري ها درست نميداند، بلكه با نام انبياء مي داند و در تاريخ تمدن قرآن از: آدم، ادريس، نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، يعقوب، يوسف، ايوب، شعيب، موسي، هارون، شموئيل، الياس، ذو الكفل، داوود، سليمان، يونس، زكريا، يحيي، عيسي، عُزير، پيامبر بزرگ اسلام تا دولت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ ترسيم ميكند.
در دنياي امروز هر نوع ترقي و تكامل وپيروزي انجام بگيرد اگر چه در بُعد مادي و همراه با گناه، انحطاط، ظلم و تجاوز باشد بدون توجه به قانون الهي آن را پيشرفت مي داند ولي در فرهنگ قرآن، قوانين تشريعي الهي را كه از طرف خدا آمده است، مكمل قوانين تكويني آفرينش و خلقت مي داند، چنانچه هر تمدني، برنامه عملي آنها به قوانين الهي بيشتر مأنوس باشد و با قوانين تكويني منطبقتر و براي خدا عمل كنند و تسليم در برابر قوانين الهي باشد، آن تمدن را پيشرفته مي داند، و برنامه خواستههاي مادي آنها هم حساب شدهتر خواهد بود، و هر تمدني پايبند به قوانين الهي و انبياء نباشد و فرهنگ پذيرش، نسبت به قوانين الهي نداشته باشد، آن را علاوه بر اينكه تمدن نميداند، پيشرفت هم نميداند و مسير آن را به سوي انحطاط و نابودي مي انگارد بنابراين لازم است به آيات ذيل توجه شود:
1. " فَأَمَّا مَنْ طَغى، وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا، فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى (آية 38، سورة نازعات) پس هر كس از حكم شرع خدا سركش و طاغي شد، و زندگي دنيا را برگزيد، دوزخ جايگاه اوست. " محدود كردن زندگي را به پيشرفتهاي مادي، نه تنها پيشرفت در تمدن نمي داند، بلكه نوعي طغيان مي داند كه موجب عذاب خواهد شد.
2. در مورد فرعون كه پيشرفت مادي فوقالعادهاي دارد و جزء اركان تمدن بشري در تاريخ شناخته ميشود، قرآن ميفرمايد: "وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَيوةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (يونس، آية 88). و موسي به پروردگار خود عرض كرد بارالها تو به فرعون و فرعونيان در حيات دنيا ملك و اموال و زيورهاي بسيار بخشيدي كه بدين وسيله بندگان را از راه تو گمراه كنند، بارخدايا اموال آنها را نابود گردان و دلهايشان را سخت بربند، كه اينان هرگز ايمان نياورند تا هنگامي كه عذاب دردناك را مشاهده كنند ".
سپس قرآن ميفرمايد: دعاي موسي مستجاب شد و فرعون غرق شد و بدنش به عنوان نشانه و عبرت باقي ماند. اين آيات به عنوان نمونه ذكر شده زيرا بيشتر آيات تاريخي قرآن زندگي ملت هايي كه با پيامبران به مخالفت برخواستند را غيرمعقول، دردآلود، فاسد، گمراه و گرفتار عذاب قهر الهي ميداند هر چند آنها در زمان و زندگي پيروان انبياء را در مسير پاكي و آرامش و عدم خوف و گوارا و مطمئن و حسن عاقبت معرفي مينمايد. كه اگر كسي فلسفه تاريخي قرآن را جمعآوري كند مي بيند قرآن چهره تمدن منهاي خداي بشري را، سياه و درد آلود معرفي ميكند.
اهل لغت واژه مدينه را به معني شهرنشيني معرفي كرده اند و مدائن و مدن بمعني شهرها، فرهنگ معين، تمدن را به معني "شهرنشين شدن با اخلاق و آداب شهريان خو گرفتن " معرفي كرده است و سپس در معني تمدن ميگويد: "همكاري افراد يك جامعه در امور اجتماعي، اقتصادي، سياسي و غيره " و لذا رابطه تمدن با مدينه روشن ميشود كه مدينه بمعني شهر است، يك زندگي دسته جمعي بر اساس هدف واحد همان طور كه در قبول بيان شده است، همكاري افراد يك جامعه در امور اجتماعي، اقتصادي و سياسي و غيره كه مركز كارشان مدينه و شهر است.
اما قرآن لفظ مدينه را به معني شهرنشيني و برنامه زندگي آنها را تمدن نميگويند، بلكه قرآن كلمه مدينه را در آياتي مطرح ميكند كه در آنجا فرد مؤمني زندگي كند و لو يك نفر باشد.
واگر در جايي كه پيامبر يا مؤمنين در آنجا نباشد آن را مدينه و مدائن و مدين نميگويد.
جالب اينكه در مورد (پيش) هنگامي كه پيامبران ميخواهند وارد شهر انطاكيه شوند كه از شهرهاي مهم شامات، و از شهرهاي معروف روم قديم بوده است و اكنون جزو قلمرو كشور تركيه است، چون افراد با ايمان در آن نبودند و همه كافر بودند، قرآن از آنها به اصحاب القريه و ياران ده نام برد: "وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (يس، آية 13). براي آنها ياران (ده) را مثال بزن كه فرستادگان خدا به سوي آنها آمدند و بيهنگام آن پيامبران بزرگ وارد اين ده و قريه شدند " حبيب بخار، كه ميخواهد از آنها حمايت كند، قرآن ميفرمايد: "و جاء من اقصي المدينه رجل (يس، آية 20) مردي با ايمان از نقطهاي دوردست شهر با شتاب فرارسيد. "
بنابراين معيار تمدن و شهرنشيني در قرآن، داشتن فرهنگ ديني و خداشناسي و ارتباط با خدا ميباشد. و به همين دليل قرآن هر شهرنشيني و رشد تكامل در امور مادي و علمي را تمدن نميداند و مركز كار و فعاليت آنها را مدينه نميشناسد. بلكه آن مجتمع كه در مسير هدفهاي الهي باشند و در اصطلاح قرآن افراد صالح باشند، آنها را متمدن و محل اجتماع و فعاليت آنها را شهر ميداند.
و در نتيجه آن تمدني را پيشرفتهتر مي داند كه مسير حركت اجتماعي و فردي آنها با برنامه انبياء الهي موافقتر و همراهتر باشد. ممكن است كسي بگويد كه (قريه) در قرآن معني عام و مشترك دارد هم در معني ده استعمال شده و هم در معني شهر، با صرف نظر از اينكه استعمال عام عرفي در اين لفظ به معني ده است، اگر در قرآن به معني شهر استعمال شده شايد كنايه از عدم آن محيط به خاطر كفر و شرك و فساد بود. در ضمن بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيم، از نظر ادبي اگر كلمه (قريه و مدينه) در يك كلام جمع شوند، معني مختلف دارند، در آن جا قريه بمعني ده ميشود و مدينه بهت معني شهر، اگر چه فرض كنيم، قريه معني مشتركي داشته باشد كه شامل ده و شهر بشود و اين مطلب مانند همان مثال معروف ادبي (فقير و مسكين) هستند، اگر جدا از هم استعمال شوند، هر دو به معني واحد هستند، يعني فرد مستمند و محتاج، و اگر با هم جمع شوند، معني مختلفي دارند. (اذا اجتمعا، افترقا و اذا افترقا ، اجتماعا) وقتي دو لفظ با هم جمع شوند، معني آنها با هم فرق ميكند و هنگامي كه جداي از هم ذكر شوند هر دو معني واحد دارند.
با مطالعة تاريخ تمدن قرآن مي فهميم كه خداوند، حكومت و دولت، اجتماع و هم آهنگي هيچ ملتي كه سعيشان در امورغير الهي باشد به رسميت نمي شناسد و زندگي هيچ يك از ابرقدرتهاي تاريخ را تمدن و زندگي همراه با سعادت نميشناسد و پيشرفت آنها را پيشرفت نميداند، در آيه 70 سوره انعام ميخوانيم: "وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيوةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ؛ اي رسول آنان را كه دين خود را بازيچه و هوسراني گرفتند و زندگاني دنيا آنها را فريب داد، به حال خود واگذار، همين قدر به آنها تذكر بده كه هر كس به عمل خود، عاقبت گرفتار ميشود و هيچ كس را جز خدا ( در دو عالم) دادرس و شفيعي نيست و هر چه براي آسايش خود از عذاب (قيامت) فِدا دهند، از او نپذيرند اگر باز پند نگرفتند غم مدار كه آنها همان كساني هستند كه عاقبت به هلاكت ميرسند و به كيفر كفرشان به شرابي از حميم جهنّم و عذابي دردناك گرفتار ميشوند "
و در آيه 97 سوره هود ميخوانيم: "فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ؛ آنها از فرمان فرعون پيروي كردند در حالي كه فرمان فرعون مايه رشد ونجات نبود. "
در آيه اول به عنوان يك كبراي كلي زندگي همه كساني را كه از دين روگردانيدند مورد انتقاد قرار داد، و در آيه دوم به عنوان يك صغري و يك مصداق معيني از يك طاغوت نمونه سخن گفت كه آثار تمدن ظاهري او هنوز مورد شگفتي جهانيان است، مطرح شد. كه اين فرمانده تمدن نمونه تاريخي رشد و هدايتگر تكاملبخش نيست و در حقيقت تمدن انساني نيست.
منبع:سايت انديشه قم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}